اعضای این گروه تروریستی که مدتی بود تلاش داشتند به هر وسیله نام خود را به عنوان گروهکی به اصطلاح سازمان یافته بعد از (یا به جای) جندالشیطان مطرح کنند بیش از آنکه بر کیفیت عملیات نظامی و ضدامنیتی خود تمرکز داشته باشند بر جلب توجه افکارعمومی و رسانه ها متمرکز شده بودند به طوری که انتشار بیانیه و کیفیت آن بلافاصله پس از این اقدام تروریستی، خود گویای این هدف است.
البته این گروهک که پشت پرده تشکیلاتش در برخی کشورهای منطقه نیز ریشه دارد از بیش از یکسال گذشته به زعم خود تبلیغات علیه نظام و برخی نهادها از طریق فضای مجازی را شروع کرده است اما برای مطرح شدن به دنبال ایجاد حادثه ای تروریستی می گشت.
اعضای این گروهک جمعه شب سوم آبان ماه 92 در مرز شهرستان سراوان درحالی با استفاده از تاریکی و موقعیت خاص منطقه، مرزبانان غیور کشورمان را در کمین انداختند و به شهادت رساندند که در چندماه گذشته چندین نوبت از نقاط مختلف مرزی جنوب شرق کشور قصد ورود و اقدام خرابکارانه داشتند تا از این طریق خودی نشان دهند اما هربار با اقدام بازدارنده و قاطع مرزبانان مواجه شده بودند.
صرفنظر از ابعاد مختلف اقدام ضدامنیتی این گروهک و نقش کشور پاکستان که چطور و با چه شیوه هایی موفق به ورود به مرز و این اقدام کور شدند، جلب توجه و رسانه ای کردن موضوع برای طرح نام جیش العدل دررسانه ها از جنبه های مختلف حائز اهمیت و بررسی است زیرا این گروهک دو، سه سال پس از اعدام مالک ریگی سرکرده گروهک تروریستی جندالشیطان سعی در خودنمایی دارد.
مالک از تولد تا هلاکت
نگاهی به روند شکل گیری گروهک تروریستی جندالشیطان که ازسوی این گروهک به نام " جندالله" خوانده می شد نشان می دهد مالک ریگی یک جوان بیکار دچار مشکلات اخلاقی بود که از دستفروشی ساده در خیابان های زاهدان به سرکردگی گروهکی تروریستی و اقدام هایی ضدامنیتی می رسد.
مالک حتی قبل از تشکیل گروهک خود یک بار به عضویت یکی از حوزه های علمیه اهل سنت در جنوب سیستان و بلوچستان در آمده بود که به علت فساد اخلاقی اخراج می شود.
در این نوشتار به جزییات زندگی مالک ریگی و خانواده او نمی پردازیم و کاری نداریم که آیا غفلت یا بی تدبیری یک یا چند نفر به تشکیل گروهکی تروریستی برای مقابله با مردم منطقه انجامید یا عوامل دیگری داشت؛ اما پس از گذشت مدتی، اگر هم کسانی اوایل تشکیل این گروهک ساده انگارانه یا ناباورانه به آن می نگریستند، پس از چندسال وقتی به خودشان آمدند دیدند که مالک دیگر فردی عادی و یک دستفروش ساده نیست بلکه زیر سیطره کامل سازمان های برجسته جاسوسی جهان قرار گرفته است.
این اواخر و پیش از آنکه مالک ریگی در عملیاتی مثال زدنی و غرورآفرین توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر شود، با کمک سرویس های جاسوسی کشورهای غربی حاضر در منطقه و حتی برخی کشورهای منطقه همه آموزش های چریکی، اطلاعاتی و حتی مذهبی را بخوبی آموخته بود و براحتی می توانست مقابل یک روحانی اهل سنت بایستد و درباره مباحث کتاب های مذهبی مرجع، مباحثه کند و با کمک همین مطالعاتش در حوزه های دینی و اطلاعاتی نیز جوانان غافل را براحتی برای عملیات های انتحاری جذب می کرد.
تبلیغات برای جیش العدل
حال گروهی که برادر مالک ریگی داعیه سخنگویی آن را افتخار خود می داند( و بیقین، دست هایی خارج از کشور پاکستان و البته در بعضی کشورهای صاحب پول های بادآورده نفتی در پشت حمایت از آنها قرار دارد) به واسطه یک عملیات کور و تروریستی بیانیه می دهد و اظهار وجود می کند؛ رسانه های ما نیز بدون توجه به اینکه " چه چیزی" و " چطور" خبرهای مربوط به این حادثه را منتشر می کنند به نوعی اولا به این گروهک رسمیت می بخشند و ثانیا به تابلو و رسانه رایگان تبلیغاتی این گروهک و به نوعی عامل رپرتاژ آن تبدیل می شوند.
این تبلیغات به همین جا ختم نمی شود زیرا بعد از ترور دادستان زابل در شمال سیستان و بلوچستان که چندروز پس از حادثه سراوان رخ داد نیز این گروهک بیانیه می دهد و جسارتش تا آنجا پیش می رود که می گوید این کار هم کار ما بوده است و رسانه های ما نیز دوباره بیانیه این گروهک تروریستی را بی کم و کاست و حتی برخی مواقع با دادن سابقه هایی " عجیب و غریب" در ذیل خبر، باز جیش العدل را تبلیغ می کنند؛ غافل از اینکه حتی اگر به فرض محال این حادثه کار این گروهک باشد هم، این راه و رسم انتشار خبر از این حادثه نیست.
کسانی که با مسائل حوزه جنوب شرق کشورمان آشنایی دارند بخوبی می دانند که ماهیت فعالیت اشرار و قاچاقچیان جنوب و شمال سیستان و بلوچستان از نظر ماهوی نیز متفاوت است و سرنخ های به دست آمده و خبرهای منتشر شده از مسوولان استان نیز گویاست که ترور دادستان زابل نه تنها کار جیش العدل نبوده بلکه چه بسا توسط فرد یا گروهی به علت تشدید سخت گیری های عوامل امنیتی و قضایی و ایجاد مانع بر سر فعالیت های قاچاق آنان، انجام شده باشد.
سخنی با رسانه ها
"سیاستگذاری" عنصر حیاتی و مهم هررسانه در حوزه خبررسانی به شمار می رود که متاسفانه این روزها انگار به حلقه مفقوده برخی رسانه های ما تبدیل شده است ؛ یعنی درباره آنچه می نویسیم و تاثیر آن بر مخاطب مراقبت نمی کنیم و بدون تدوین سیاستگذاری مناسب ( که بخش عمده ای از آن نیز به مسوولان برمی گردد) هرآنچه به ذهن یا به دستمان رسید را منتشر می کنیم.
به طور نمونه به همین حادثه ترور دادستان زابل می پردازیم؛ بعد از این رویداد بدون توجه به مسوولیت شغلی فرد شهید شده، بدون اینکه توجه کنیم این موضوع احتمال دارد به پرونده های قضایی یا برخورد با اشرار منطقه هم ارتباط داشته باشد، حتی در نوشتن خبر" شهادت "این مسوول نیز دچار بی برنامگی یا گاف می شویم.
بعد از آن، باوجود آنکه مسوولان بعد از حادثه بارها تاکید می کنند این رویداد نمی تواند کار "گروهک های معاند خارج از مرزها" باشد به محض اینکه گروهک تروریستی جیش العدل بیانیه ای می دهد ما نیز خبر را اینگونه تنظیم می کنیم که" جیش العدل مسوولیت ترور دادستان زابل را برعهده گرفت".
جالب تر اینکه برخی رسانه ها در این خبر حتی به "انتقام گروهک "از نظام و مسوولان اشاره می کنند بدون اینکه ذره ای به آنچه در خبر می نویسند توجه داشته باشند و فارغ از صحت و سقم انتساب این رویداد به گروهک یادشده، به سخنگویی پرمخاطب و رایگان برای این گروه تبدیل می شوند.
متاسفانه اینگونه سیاستگذاری های نامناسب در بخش قابل ملاحظه خبرهای مربوط به حوادث ضدامنیتی کشورمان و حتی دیگر خبرها به چشم می خورد که دلایل مختلفی دارد و در این نوشتار مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد اما "ضعف آموزش در حوزه رسانه ای، مدیران رسانه ای غیررسانه ای، تربیت نکردن خبرنگاران حوزه مدیریت بحران، کم توجهی مسوولان متولی به حوزه رسانه(باوجود همه سخنان و ادعاهایی که درباره این بخش پشت تریبون ها دارند)" و .... ازجمله علت های آن بیان می شود.
سخنی با مسوولان
باید اذعان کرد در سال های گذشته بویژه در مناطق جنوب شرقی کشور از یکسو شاهد برخی "خسارت های فیزیکی" در نتیجه انفجارها، درگیری ها و دیگر اقدام های ضدامنیتی گروهک های تروریستی در این مناطق بوده ایم که گاه به شهادت فرزندان انقلاب نیز انجامیده است و ازسویی به علت بی توجهی مسوولان به حوزه اطلاع رسانی همین رویدادها، خسارت های بسیار سنگین تری در این بخش در حوزه رسانه ای ناشی از آن متحمل شده ایم.
اینطور شده که هربار در کشور حادثه ای رخ می دهد، گوشی همراه همه مسوولان متولی آن بخش خاموش می شود، دسترسی به مطلعان و سیاستگذاران بخش های حاکمیتی و دولتی از بین می رود و خبرنگار می ماند و اتفاقی که نه اطلاعات کاملی از آن دارد و نه در جلسات مسوولان حاضر است که بداند چه دلایلی موجب شکل گیری حادثه شده است.
حضور خبرنگار در صحنه حادثه هم در این مواقع گاه به علت شرایط جغرافیایی بسرعت مقدور نیست یا انتشار مواد خام از شاهدان عینی یا سر صحنه بدون هماهنگی با مسوولان متولی که از پشت پرده وقایع مطلند نیز خود به مشکل می انجامد.
در این مواقع خبرنگاران برای آنکه به منظور انتشار "سخت خبرها"ی مهم و زمان دار جانمانند از هر روزنه و فرصتی استفاده می کنند تا اطلاعاتی را انتشار دهند که گاها همین نوع اطلاع رسانی که بدون یک سیاستگذاری واحد و مناسب نیز انجام می گیرد، دستمایه بسیاری از هجمه های رسانه ای و فرهنگی- سیاسی علیه کشور می شود.
گاه اتفاق افتاده هنگام بروز یک انفجار یا یک حادثه ضد امنیتی، برخی خبرهای نادرست منتشر شده که بعدها به تولید دردسرهای دیگری انجامیده و کار مسوولان را نیز در مدیریت آن رویداد سخت تر کرده است.
در خبرنگاری بحران، اصلی وجود دارد مبنی بر شیوه اطلاع رسانی از یک حادثه ضدامنیتی؛ اینکه در چند دقیقه ابتدایی وقوع حادثه چه نوع خبری منتشر و در مراحل بعدی تعداد تلفات به چه شکلی بیان شود تا هم اطلاع رسانی مناسبی انجام گرفته شده و افکارعمومی را منتظر و مستعد بروز شایعه نگذاریم و هم عنان مدیریت اطلاع رسانی از آن حادثه از دست متولیان خارج نشود و بتوانند کار را جمع کنند؛ اما بسیار اتفاق افتاده حتی اختلاف آمارهای رسانه های داخلی یا مسوولان مختلف از یک واقعه واحد، از تعداد جان باختگان یک حادثه نیز خود دستمایه هجمه علیه کشورمان شده است.
یا ناهماهنگی ها بین مسوولان و رسانه ها طور دیگری مشکل آفرین می شود؛ در همین حادثه شهادت جمعی از مرزبانان غیور کشورمان در سراوان از یکسو 14 جوان برومند و شجاعی که فعالیت در نقاط مرزی پرخطر را به جان خریده اند را از دست می دهیم و ازسویی دیگر به جای اینکه این رویداد، عاملی برای محکومیت این گروهک و حامیان غربی، عربی یا منطقه ای اش باشد و از رسانه ها برای تحقق این هدف کمک بگیریم، با یک اقدام تامل برانگیز نه تنها نگاهها از این حادثه دور می شود بلکه نوک پیکان هجمه عظیم رسانه های خارجی علیه خودمان نشانه می رود.
براساس اطلاعات منتشر شده توسط دستگاه قضایی، 16 شرور و تروریستی که به دنبال حادثه سراوان به صورت همزمان اعدام شدند همه مراحل قضایی خود را طی کرده بودند اما چون این رویداد از نظر زمانی در آن موقعیت زمانی رخ داد، بسیاری از رسانه های خارجی به جای تمرکز بر شهادت 14 مرزبان شهید، اقدام ایران در اعدام اشرار را دستمایه کردند و مدعی شدند که این افراد به صورت گروهی بدون طی تشریفات قضایی اعدام شده اند.
باتوجه به عمق مشکلاتی که در این حوزه داریم چند راهکار برای مسوولان متولی این بخش پیشنهاد می شود:
1- همزمان با تشکیل اتاق فکر و جلسات شورای تامین برای هر حادثه، یک سخنگو یا فرد مطلع از مصوبات جلسه و نیز ابعادحادثه در دسترس رسانه ها باشد و نبض اطلاع رسانی هدفمند و دقیق و سریع آن را با کمک رسانه ها به دست گیرد.
2- حضور نمایندگان رسانه های رسمی نظام در جلسات مسوولان امنیتی می تواند کمک بسیاری به کیفیت اطلاع رسانی رسانه ها از رویدادها داشته باشد و رسانه ها را به عنوان بازویی قوی و هدفمندتر در خدمت و کمک مسوولان قرار دهد.
3- مسوولان هنگام وقوع هرگونه رویداد ضدامنیتی رسانه را عاملی " افشاگر" که " بدون تامل و با اطلاع رسانی های خود منافع را به خطر می اندازند"، نبینند. رسانه ها خط مقدم جبهه فعالیت مسوولان در همه عرصه ها هستند، البته اگر آنان ( مسوولان) بخواهند.
4- در بسیاری از کشورهای توسعه یافته قبل از آنکه هر فعالیت و تصمیمی را به اجرا بگذارند ( حتی در حوزه های غیرامنیتی) ماهها قبل توسط رسانه ها زمینه سازی لازم را روی افکارعمومی و مخاطبان موردنظرشان انجام می دهند، جادارد مسوولان ما نیز اینچنین نگاهی به اهمیت جایگاه رسانه ها در بسترسازی ها داشته باشند.
5- کمک به مسوولان رسانه ها برای ایجاد واحدهای خبرنگاری مدیریت بحران برای مواقع موردنیاز
نتیجه گیری و کلام آخر
جنوب شرق کشورمان از ظرفیت های بسیار عظیم اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نیروی انسانی مستعد برخوردار است که با بهره برداری کامل آنها می تواند به قطب بزرگ منطقه از هر نظر تبدیل شود.
وجود مرز در هر منطقه عامل مهمی در رشد و توسعه برای کل منطقه و نیز ساکنان محلی محسوب می شود حال آنکه برخی مواقع احساس می شود بعضی نقاط مرزی در جنوب شرق کشورمان به علت همراهی نکردن مسوولان بعضی کشورهای همسایه و غفلت از برخی سرمایه ها، می رفته که در برهه هایی از زمان به نوعی تهدید بدل شود.
نمی توان زحمات مسوولان و رسانه های اهل سنت و تشیع فعال در این مناطق در سال های گذشته در برخورد با عوامل ناامنی که گاه به اهدای جانشان نیز انجامیده را نادیده گرفت اما باید بر نقش بی بدیل مردم منطقه برای سرعت بخشیدن به روند توسعه بیش از پیش تاکید کرد.
استفاده از ظرفیت های مردمی در این منطقه همواره مدنظر بوده و در کلام نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته اما نباید بگذاریم این سیاست در عمل دچار افراط، تفریط یا بی برنامگی شود یا مورد غفلت قرار گیرد زیرا استفاده از نیروهای بومی نخبه، به کارگیری توان مردم منطقه برای تامین امنیت و نیز توسعه همه جانبه، شاه کلید حل همه مشکلات آن است.
بافت خاص منطقه از نظر فرهنگی می طلبد که هر اقدامی با حساسیت و محاسبه همه جوانب آن انجام شود و در این مسیر هرچقدر وحدت بین اقوام و مذاهب تحکیم شود، راه توسعه نیز هموارتر خواهد شد.